کربلا کجاست؟

ـ 

انجا که امام حسین(ع) دست به گردن فرزند برادر افکند و های های گریه کرد و قاسم دست و پای عموی عزیزش را میبوسید و التماس میکردکه اجازه رفتن به او داده شودو...

انجاکه امام حسین(ع) ازروی حسرت به قد قامت علی اکبرش نظر داشته،محاسن روی دست گرفته،سر به جانب اسمان بلند کرده و اشک از دیدگان حق بینش جاری گردیده و از انجا که به صورت میوه دل ام لیلی گذاشته و نزدیک بود روح از تنش مفارقت کندو...

انجاکه امام حسین(ع)به هنگام اذن جنگ خواستن ابوالفضل(ع) بلند بلند گریه کرد و انجا دست بر کمر گرفته و گفت:یا ابوالضل اینک بار غمت کمرم را شکست راه چاره و پیروزیم کم و امیدم از حیات تو و زندگی خویش قطع گردیدو ...انجا که با قامتی خمیده به سوی خیمه ها میامدو....

انجاکه امام حسین(ع)علی اصغرش را روی دست گرفت و برای او جامی اب از دشمن خواست و با تیره سه پهلو جوابش داده شد ویا انجا که بر در خیمه ها رفت و کودک شیرخواررا در اغوش گرفت که او را ببوسد و تیر حرمله نگذاشت و....

انجاکه امام حسین(ع)برای اخرین بار بر در خیمه ها امد و همه عزیزانش راصدا زد تا بیایند و بار دیگر او را ببینند....

انجا که عبدالله بن حسن در حالیکه بیش از یازده بهار از عمرش نگذشته بود با شنیدن ناله و اغربتای امام از خیمه بیرون امد و دوان دوان به سوی قتلگاه رفت و تلاش حضرت زینب در این رابطه بی نتیجه ماند و انجا که دست عبدالله در اغوش امام حسین قطع شد وبعد از ان...و...

و ان وقت که خورشید گرفت هوا تیره و تار گردید زمین کربلا به لرزه در امد و انگاه که دختر کبرای علی(ع)بالای"تل زینبیه"امد و برادر را زیر تیغ دشمن دیدو بر استغاثه او بر پسر سعد گریست و ام المصائب دست بر بر سر گذاشت و فریاد براورد"وامحمداو...."

انجا که اموال امام حسین (ع)را غارت کردند و خیمه ها را به اتش کشیدند و اطفال معصوم و بانوان پرده عفاف،در بدر بیابانها شدند جایی برای ربودن گوشواره ای گوش کودک بی گناه را دریدندو.....

و کربلا،کربلا،کربلا.......................

کتاب72 داستان از شفاعت امام حسین(ع)،ج 1،سید رضا حسینی الارزی،ص25،27،28

‌سوگواری

 

سوگواری حضرت نوح(ع):

وقتی که حضرت نوح(ع)سوار کشتی شد تمام دنیا را دور زد به زمین کربلا که رسیدکشتی دچارطوفان شدحضرت نوح از غرق شدن کشتی به وحشت افتاد دست به دعا برداشت و گفت:خدای من تمام دنیا را دور زدم مشکلی برای من پیش نیامد ولی در اینجا چرا؟؟؟

جبریل نازل شد و گفت:ای نوح اینجا حسین سبط محمد که خاتم انبیاء و پسر خاتم اوصیاء است کشته میشود.

حضرت نوح گفت:کشنده حسین کیست؟جبرل گفت قاتل لعن شد اسمان و زمین,حضرت نوح 4 مرتبه قاتل امام حسین را لعنت کرد.سپس کشتی به حرکت امد تا اینکه به کوه جودی رسید و بر ان ساکن شد.

جبریل  در روز عاشورا بعد از شهادت امام حسین(ع)به شکل مردی درامد و با اندوه فراوان نعره میزد و می گفت ای مردم اگاه باشید که حسین در کربلا کشتند.

اسمان و فرشته ها:

اسمان تا چهل روز در مصیبت امام حسین(ع)خون گریه کرد کوهها متلاشی شد و دریاها به جوش خروش امدند ملائکه تا چهل روز گریستند . فرشتگانی که کنار قبر ان امام شهید هستند چنان گریه میکنند که مرغان هوا و هر که در مدار اسمان است منقلب میشود و گریه میکند.

از چندی روایت به دست میاید که:ماهیان دریاها،اهوان صحرا،مرغان هواو....چه در کربلا و چه در گوشه و کنار دنیا بر غربت و مظلومیت امام حسین(ع)و مصائب ائمه هدی(ع)گریه کرده ومیکنند.

روایت ذیل نمونهای از این دسته اخبار است:

حیوانات :

گوسفندان حضرت اسماعیل  در وقت چرا به شط فرات رسیدند چوپان به حضرت اسماعیل خبر داد گوسفندان از فرات اب نمی خورندحضرت اسماعیل از پروردگارش سبب ان امر را پرسید جبرویل نازل شد و گفت ای اسمااعیل بپرس از گوسفند تا علت ان امر را با تو در میان بگذارند حضرت اسماعیل از یکی از گوسفند ان پرسید به زبان فضیح گفت برای اینکه به ما ابلاغ شده که حسین(ع)سبط محمد در اینجا با لب تشنه کشته شد.حضرت اسماعیل پرسید قاتل او کیست ؟گفت:کسی که به زبان اهل اسمانها و زمین و همه خلایق لعنت شده او را خواهد کشت حضرت اسماعیل عرضه داشت :خدایا قاتل حسین را از رحمت خود دور فرما.

 کتاب72 داستان از شفاعت امام حسین(ع)،ج 1،سید رضا حسینی الارزی30،44،45،35                                                                                                                                                       

در مجلس یزید به فاطمه دختر امام حسین(ع) چه گذشت؟

شیخ مفید و سید بن طاووس و دیگران روایات مختلفه از فاطمه دختر امام(ع) روایت میکند:

وقتی ما را به مجلس یزیذ بردند در اول ورود بر ما دلسوزی کردن تا اینکه مردی سرخ موی از اهل شام برخاست و اشاره به من کردو گفت:ای یزید این دختر را به من ببخش ،از ترس به دامن عمه ام زینب چسبیدم.عمه ام مرا تسکین داد و به ان شامی خطاب کرد:ای معلون تو و یزید هیچ کس اختیار چنین کاری را ندارد یزید گفت:اگر بخواهم میتوانم،زینب کبری(ع)فرمود:به خدا سوگند نمیتوانی مگر این که کفر باطنی خود را ظاهر کنی.

یزید خشمگین شد گفت:با من اینطوری سخن نگو. شامی بار دیگر حرفش را تکرار کرد ام کلثوم به ان شامی  خطاب کرد:ساکت شو ای بدبخت خدا زبانت را قطع کند،چشمانت را نابینا و دستهایت را خشک و بازگشت تو را به سوی اتش جهنم گرداند اولاد انبیا خدمتگزار اولاد زنا نمیشوند هنوز سخن ان بانو تمام نشده بود که سخنش مستجاب شد.ام کلثوم گفت الحمدالله که خدا عقوبت اخرت را در دنیا نصیبت کرد.اینست سزای کسی که معترض حرمت حضرت رسالت گردد.

کتاب72 داستان از شفاعت امام حسین(ع)،ج 1،سید رضا حسینی الارزی،ص124،125